loading...
یک مرد
حسن عباسقلی زاده بازدید : 246 پنجشنبه 24 بهمن 1392 نظرات (1)


.


خداوندا ، جای سوره ای به نام "عشق" در قرآن تو خالیست

که اینگونه آغاز شود : و قسم به روزی که دلت را میشکنند

و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت .


.

یارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم


شوق دیدار تو دارم ، به کجا پر بزنم ؟


از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس


این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست


میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم


حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم...


.

.

.

.

.

.


کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود ...

.

.

.

.

.

.


یه نفر یه جایی تنها روز و شب از تو میگه از تو میخونه
واسه تو می نویسه اما تو نیستی تو نمیشنوی
و نمیدونه چی میشه و همش ای کاش و ای کاش ...خسته شده خدایا ....
فقط تو میتونی به دادش برسی
بیا و بمون کنارم واسه همیشه... نگو نمیشه ...

.

.

.

.

.

.


فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی همه انسانها کافیست
این نگاه را برایت آرزو میکنم ...


.

.

.

.

.

.


می نویسم: " د ی د ا ر"
تو اگر بی من و دلتنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار


.

.

.

.

.

.


زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد....


.

.

.

.

.

.


سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم ...


بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد...

من تو را در قلبم دارم

نه در دنیا ...


دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را


در انحصار قطره های اشک نبینم


دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم


دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد


همیشه از حرارت عشق گرم باشد


من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند


برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم


که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند


من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند



.

.

.

.

.

.


لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد...
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار...
لمس کن لحظه هایم را...
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن...
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام


.

.

.

.

.

.


هر شعر
گریز از یک گناه بود
هر فریاد
گریز از یک درد
و هر عشق
گریز از یک تنهایی عمیق
افسوس که تو
هیچ گریزگاهی نداشتی...!


.

.

.

.

.

.


با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا
با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب
تو دلیل من برای حیات بودی و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است
« همیشه با تو »


.

.

.

.

.

.


به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم ...
افسوس...


.


اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری
هیچ صدایی نخواهی شنید ...
قلبِ من طاقت این همه خوشبختی رو نداره !


.


مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط حـــــنـــــ آ در تاریخ 1393/03/17 و 22:29 دقیقه ارسال شده است

قالب این وبت بهتر از اون یکیه

خوب بود
ب منم سر بزنشکلکشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بیشتر چه مطالبی نیاز دارید ؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 70
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 277
  • بازدید ماه : 702
  • بازدید سال : 4,101
  • بازدید کلی : 24,163
  • کدهای اختصاصی
    دریافت کد و دانلود اهنگ