loading...
یک مرد
حسن عباسقلی زاده بازدید : 116 یکشنبه 06 بهمن 1392 نظرات (0)


سلام به سایت خودتون خوش اومدین


دوستانی که تمایل دارند اس ام اس هاشون رو در این سایت ببینند


می تونن  از طریق :


1 - شماره تلفن : 09368161818


2 - ایمیل : manoto.1818@gmail.com


3 - در همین پست در قسمت نظرات ارسال کنید . اینجا کلیک کنید




حسن عباسقلی زاده بازدید : 118 شنبه 14 تیر 1393 نظرات (0)

به سلامتی دخترای قدیم که کدبانو بودن و از پس کارای خونه برمیومدن، صداشونم در نمیومد!
نه دخترای الان که اگه در نوشابه رو باز کنه و دستش زخم بشه!
تو فیسبوکش مینویسه :
.
.
.
.
.
امروز مرگو با چشام دیدم :|

حسن عباسقلی زاده بازدید : 55 سه شنبه 06 خرداد 1393 نظرات (0)

چنين گفت رســتم به سهـــراب يل
 که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل

 مکن تيز و نازک ، دو ابـروي خود

 دگر سيخ سيـخي مکن؛ مـوي خود

 شدي در شب امتــــــحان گرمِ چت
 بروگــمشو اي خــاک بر آن سـرت
 اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود
 که ايمـيل و چت هم به ما رو نمـود
 رهـا کن تو اين دختِ افراسيــــــاب
 که مامش ترا مي نمــــايد کبــــــاب
 اگر سر به سر تن به کشتن دهيـــم
 دريغـــا پسر، دستِ دشــمن دهيـــم
 چوشوهر دراين مملکت کيمــياست
 زتورانيان زن گرفتـــــن خطـــاست
 خودت را مکن ضــــايع از بهــراو
 به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو
 دراين هشت ترم،اي يلِ با کـلاس
 فقـط هشت واحد نمـودي تو پاس
 توکزدرس ودانش، گريزان بـُدي
 چرا رشــته ات را پزشـکي زدي
 من ازگـــــــــور بابام، پول آورم
 که هــرترم، شهـريه ات را دهـم
 من از پهلــــــوانانِ پيــشم پـــسر
 ندارم بجــز گرز و تيـــغ و ســپر
 چو امروزيان،وضع من توپ نيست
 بُوُد دخل من هفـده و خرج بيست
 به قبـض موبايلت نگـه کرده اي
 پــدر جــــد من را در آورده اي
 مسافر برم،بنـده با رخش خويش
 تو پول مرا مي دهي پاي ديـــش
 مقصّر در اين راه ، تهيميــنه بود
 که دور از من اينگونه لوست نمود
 چنيـن گفت سهـراب، ايـــول پـدر
 بُوَد گفـــته هايت چو شهـد وشکر
 ولـي درس و مشق مرا بي خيـال
 مزن بر دل و جان من ضــد حال
 اگرگرمِ چت يا اس ام اس شويــم
 ازآن به که يک وقت دپرس شــويم{-96-}

 

rostam.jpg
حسن عباسقلی زاده بازدید : 57 سه شنبه 06 خرداد 1393 نظرات (0)
گفتم مادر! ... گفت: جانم

گفتم درد دارم! ... گفت: بجانم

گفتم خسته ام! ... گفت: پریشانم

گفتم گرسنه ام! ... گفت : بخور از سهمِ نانم

گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چشمانم

اما یک بار نگفتم
:
مادر من خوبم

شادم...!

همیشه از درد گفتم

و از رنج
.....!
 
 
...مادر دوستت دارم
حسن عباسقلی زاده بازدید : 58 سه شنبه 06 خرداد 1393 نظرات (0)

امام منتظران


دلم ز داغ فراق نگار مي سوزد

چو شمع از غم آن گلعذار مي سوزد


دل چون لاله من ناله مي کند شب و روز

ز سوز ناله من لاله زار مي سوزد


قرار عالم هستي به بي قراري من

عنايتي، که دل بي قرار مي سوزد


اگر به جرم محبت زنند بردارم

ز سوز سينه من چوب دار مي سوزد



اگر که قطره اشکم به آتشي ريزد

ز سوز آتش آن قطره، نار مي سوزد



امام منتظران، لحظه اي بيا بنگر

که ز آتش غم تو روزگار مي سوزد



نواي ناله نالان هاشمي گويد

دلم ز آتش هجران يار مي سوزد

 
حسن عباسقلی زاده بازدید : 62 سه شنبه 06 خرداد 1393 نظرات (2)

خدا: بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است.
بنده: خدايا !خسته ام!نمي توانم.
خدا: بنده ي من، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدايا !خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم.
خدا: بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان
بنده: خدايا سه رکعت زياد است
خدا: بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدايا !امروز خيلي خسته ام!آيا راه ديگري ندارد؟
خدا: بنده ي من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله
بنده: خدايا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد!
خدا: بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله
بنده: خدايا هوا سرد است!نمي توانم دستانم را از زير پتو در بياورم
خدا: بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب مي کنيم
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد
خدا:ملائکه ي من! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بيدار کرديم ،اما باز خوابيد
خدا: ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بيدار نمي شود!
خدا: اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر مي آورد
ملائکه:خداوندا نمي خواهي با او قهر کني؟
خدا: او جز من کسي را ندارد...شايد توبه کرد...
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری.

.

حسن عباسقلی زاده بازدید : 47 یکشنبه 10 فروردین 1393 نظرات (0)

 

 

تومور 1 (علیرضا اذر )


زهر ترین زاویـــه ی شوکران

مرگ ترین حقه ی جادوگران

داغ ترین شهوت آتش زدن

تهمت شاعر به سیاوش زدن

هر که تو را دید زمین گیر شد

سخت به جوش آمدو تبخیر شد

درد بزرگ سرطانی من

کهنه ترین زخم جوانی من

با تو ام ای شعر به من گوش کن

نقشه نکش حرف نزن گوش کن

شعر تو را با خفه خون ساختند

از تو هیولای جنون ساختند

ریشه به خونابه و خون میرسد

میوه که شد بمب جنون میرسد

محض خودت بمب منم ، دور تر !

می ترکم چند قدم دور تر !

از همه ی کودکی ام درد ماند

نیم وجب بچه ولگرد ماند

حال مرا از من بیمار پرس

از شب و خاکستر سیگار پرس

از سر شب تا به سحر سوختن

حادثه را از دو سه سر سوختن

خانه خرابی من از دست توست

آخر هر راه به بن بست توست

*

چک چک خون را به دلم ریختم

شعر چه کردی که به هم ریختم ؟

گاه شقایق تر از انسان شدی

روح ترک خورده ی کاشان شدی

شعر تو بودی که پس از فصل سرد

هیچ کسی شک به زمستان نکرد

زلزله ها کار فروغ است و بس ؟

هر چه که بستند دروغ است و بس

تیغه ی زنجان بخزد بر تنت

خون دل منزویان گردنت

شاعر اگر رب غزل خوانی است

عاقبتش نصرت رحمانی است

حضرت تنهای به هم ریخته

خون و عطش را به هم آمیخته

کهنه قماری است غزل ساختن

یک شبه ده قافیه را باختن

دست خراب است چرا سر کنم ؟

آس نشانم بده باور کنم

دست کسی نیست زمین گیری ام

عاشق این آدم زنجیری ام

شعله بکش بر شب تکراری ام

مرده ی این گونه خود آزاری ام

من قلم از خوب و بدم خواستم

جرم کسی نیست ، خودم خواستم

شیشه ای ام سنگ ترت را بزن

تهمت پر رنگ ترت را بزن

سارق شبهای طلاکوب من

میشکنم میشکنم خوب من

*

منتظر یک شب طوفانی ام

در به در ساعت ویرانی ام

پای خودم داغ پشیمانی ام

مثل خودت درد خیابانی ام

"با همه ی بی سر و سامانی ام

باز به دنبال پریشانی ام"

مرد فرو رفته در آیینه کیست ؟

تا که مرا دید به حالم گریست

ساعت خوابیده حواسش به چیست ؟

مردن تدریجی اگر زندگی ست

"طاقت فرسودگی ام هیچ نیست

در پی ویران شدنی آنی ام"

من که منم جای کسی نیستم

میوه ی طوبای کسی نیستم

گیج تماشای کسی نیستم

مزه ی لبهای کسی نیستم

"دلخوش گرمای کسی نیستم

آمده ام تا تو بسوزانی ام"

خسته از اندازه ی جنجال ها

از گذر سوق به گودال ها

از شب چسبیده به چنگال ها

با گذر تیر که از بال ها

"آمده ام با عطش سال ها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام"

شعر اگر خرده هیولا شدم

آخر ابَر آدم تنها شدم

گاه پریشان تر از این ها شدم

از همه جا رانده ی دنیا شدم

"ماهی برگشته ز دریا شدم

تا تو بگیری و بمیرانی ام"

وای اگر پیچش من با خمت

درد شود تا که به دست آرمت

نوش خودم زهر سراپا غمت

بیشترش کن که کمم با کمت

"خوب ترین حادثه میدانمت

خوب ترین حادثه میدانی ام ؟"

غسل کن و نیت اعجاز کن

باز مرا با خودم آغاز کن

یک وجب از پنجره پرواز کن

گوش مرا معرکه ی راز کن

"حرف بزن ابر ِ مرا باز کن

دیر زمانی است که بارانی ام"

قحطی حرف است و سخن سالهاست

قفل زمان را بشکن سال هاست

پر شدم از درد شدن سال هاست

ظرفیت سینه ی من سال هاست

"حرف بزن حرف بزن سال هاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام"



روز و شبم را به هم آمیختم

شعر چه کردی که به هم ریختم ؟

یک قدم از تو همه ی جاده من

خون بطلب ، سینه ی آماده ؛ من

شعر تو را داغ به جانت زدند

مهر خیانت به دهانت زدند

هر که قلم داشت هنرمند نیست

ناسره را با سره پیوند نیست

لغلغه ها در دهن آویختند

خوب و بدی را به هم آمیختند

ملعبه ی قافیه بازی شدی

هرزه ی هر دست درازی شدی

کنج همین معرکه دارت زدند

دست به هر دار و ندارت زدند

سرخ تر از شعر مگر دیده اید ؟

لب بگشایید اگر دیده اید

تا که به هر وا ژه ستم میشود

دست ، طبیعی است قلم میشود

وا ژه ی در حنجره را تیغ کن

زیر قدم ها تله تبلیغ کن

شعر اگر زخم زبان تیز تر

شهر من از قونیه تبریز تر

زنده بمان قاتل دلخواه من

محو نشو ماه ترین ماه من

مُردی و انگار به هوش آمدند

هی ! چقدر دست برایت زدند

 

!

حسن عباسقلی زاده بازدید : 247 پنجشنبه 24 بهمن 1392 نظرات (1)


.


خداوندا ، جای سوره ای به نام "عشق" در قرآن تو خالیست

که اینگونه آغاز شود : و قسم به روزی که دلت را میشکنند

و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت .


.

یارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم


شوق دیدار تو دارم ، به کجا پر بزنم ؟


از دل کوچه گذشتم از میون جاده ی خیس


این مسیر بدون برگشت که واسم هیچ آشنا نیست


میخوام آرامش بگیرم من که تو غصه اسیرم


حق من نیست مثل سایه توی تنهایی بمیرم...


.

.

.

.

.

.


کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود
من دعا کردم برای بازگشت
دستهای تو ولی بالا نبود
باز هم گفتی که فردا میرسی
کاش روز دیدنت فردا نبود ...

.

.

.

.

.

.


یه نفر یه جایی تنها روز و شب از تو میگه از تو میخونه
واسه تو می نویسه اما تو نیستی تو نمیشنوی
و نمیدونه چی میشه و همش ای کاش و ای کاش ...خسته شده خدایا ....
فقط تو میتونی به دادش برسی
بیا و بمون کنارم واسه همیشه... نگو نمیشه ...

.

.

.

.

.

.


فقط گوشه چشمی از نگاه خدا برای خوشبختی همه انسانها کافیست
این نگاه را برایت آرزو میکنم ...


.

.

.

.

.

.


می نویسم: " د ی د ا ر"
تو اگر بی من و دلتنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار


.

.

.

.

.

.


زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد....


.

.

.

.

.

.


سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم ...


بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد...

من تو را در قلبم دارم

نه در دنیا ...


دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را


در انحصار قطره های اشک نبینم


دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم


دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد


همیشه از حرارت عشق گرم باشد


من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند


برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم


که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند


من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند



.

.

.

.

.

.


لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد...
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار...
لمس کن لحظه هایم را...
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن...
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام


.

.

.

.

.

.


هر شعر
گریز از یک گناه بود
هر فریاد
گریز از یک درد
و هر عشق
گریز از یک تنهایی عمیق
افسوس که تو
هیچ گریزگاهی نداشتی...!


.

.

.

.

.

.


با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا
با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب
تو دلیل من برای حیات بودی و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است
« همیشه با تو »


.

.

.

.

.

.


به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم ...
افسوس...


.


اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری
هیچ صدایی نخواهی شنید ...
قلبِ من طاقت این همه خوشبختی رو نداره !


.

حسن عباسقلی زاده بازدید : 80 پنجشنبه 24 بهمن 1392 نظرات (1)

اس ام اس های دلتنگی ، یک مرد ، اس ام اس جدید



 در شادی من شریک باش ای ساعت

در فکر لباس شیک باش ای ساعت

تعجیل بکن ، دلم برایش تنگ است

کم عاشق تیک و تاک باش ای ساعت .

.

.

.

.اس ام اس های دلتنگی ، یک مرد ، اس ام اس جدید

.

.


عجب خیاط ماهری است دنیا ، که دل هیچکس را برای ما تنگ ندوخت !

.

.

.

.

.


دلم بی لبت نای ماندن ندارد

لبم بی دلت جای خواندن ندارد

بی لب و بی دل ، توان بود ولی

سرم بی تبت پای ماندن ندارد

.

.

.

.

.


کسی چه میداند که امروز چند بار فرو ریختم ، از دیدن کسی که تنها لباسش شبیه تو بود .

.

.

.

.

.


با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !

.

.

.

.

.


رشته ی محبت را باید به ضریح دلی بست که خیال کوچ کردن نداشته باشد .

.

.

.

.

.


همیشه در ریاضیات ضعیف بودم ، سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو ، شد فقط من !

.

.

.

.

.


من و دل همنفسیم با نفس خیال تو / نفسم ، همنفسم ، هر نفسم فدای تو .

.

.

.

.اس ام اس های دلتنگی ، یک مرد ، اس ام اس جدید


حسن عباسقلی زاده بازدید : 49 شنبه 19 بهمن 1392 نظرات (0)



زیاد خوب نباش …


زیاد دم دست هم نباش ...


زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …


آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …


زیاد که باشی ، زیادی می شوی …








حسن عباسقلی زاده بازدید : 46 شنبه 19 بهمن 1392 نظرات (0)


چه رسم جالبی است !!!


محبتت را میگذارند پای احتیاجت …


صداقتت را میگذارند پای سادگیت …


سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …


نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …


و وفاداریت را پای بی کسیت …


و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!








حسن عباسقلی زاده بازدید : 81 پنجشنبه 17 بهمن 1392 نظرات (0)



مورد داشتیم دختره بالای عکسش نوشته “بدون آرایش چطورم؟


بعد قریب به ۱۰۰درصد نفرات آنفرندش کردن


یه تعدادی هم به کل بلاکش کردن !


حسن عباسقلی زاده بازدید : 31 پنجشنبه 17 بهمن 1392 نظرات (0)



ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﻣﺎﻍ ﺑﺎﻻﯼ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺷﻪ


ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﭼﺸﻤﺸﻮ ﺯﯾﺮ ﭘﺘﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺩﻣﺎﻏﺸﻮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﺘﻮ !




حسن عباسقلی زاده بازدید : 63 دوشنبه 07 بهمن 1392 نظرات (0)


بيرقوجاق گول باغلاديم گؤز يولدا قالديم گلمدین
‎عطريوي گاه درديييم گوللردن آلديم گلمدین
سن يوباندين انتظاردان سولدو بير بير گوللريم
تئز سولان گوللر كيمى سولدوم، سارالديم گلمدین
‎باغريما باسديم سازئ سنسيز دونن آخشام چاغئ
آغلاييب بيرآيريليق آهنگ چالديم گلمدین.

حسن عباسقلی زاده بازدید : 49 دوشنبه 07 بهمن 1392 نظرات (0)


نفسیم گلمه داها نازلی یاریم آتدی منی


چاغریب باشقاسینی اوزگلره ساتدی منی
 
من گئدنده یولوما باخمادی آغلاتدی منی
 
لعنت اولسون منه دنیا ! کیمه خاطیر یاشادیم...!!!


حسن عباسقلی زاده بازدید : 41 دوشنبه 07 بهمن 1392 نظرات (0)


توتولوپدی اورگیم،قلبیمه اوت سالدی فلک
گوزیمی آتدی کؤزه شادلیغیمی آلدی فلک
قفسه سالدی بوغم،بوغدی داریخدیردی منی
منی سیندیرماقینان اوزسازینی چالدی فلک


حسن عباسقلی زاده بازدید : 42 یکشنبه 06 بهمن 1392 نظرات (0)



حدیث عشق من و تو...

حدیث ابر بهاریست...

تو از قبیله لبخند من از قبیله اندوه...

فضای فاصله صد آه...

فضای فاصله صد کوه...

تو از سپیده و نوری...

من از شقایق گلگون...



حسن عباسقلی زاده بازدید : 136 یکشنبه 06 بهمن 1392 نظرات (0)

✉✉✉اســـ ام اســـ ✉✉✉


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بیشتر چه مطالبی نیاز دارید ؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 39
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 89
  • باردید دیروز : 70
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 336
  • بازدید ماه : 761
  • بازدید سال : 4,160
  • بازدید کلی : 24,222
  • کدهای اختصاصی
    دریافت کد و دانلود اهنگ